میشود پنجره ایی را بگُشود و گلی را در باغچه دید میشود فکر کسی بود در آن لحظه که باد آبی کِرکِره ها را میزند بر دیوار میشود بود پس پنجره هنگام غروب و به تنهایی خود فکر نکرد آه اگر پنجره ایی نیست بدیواراطاق میشود پنجره ایی ساخت برنگ آبی....... بهنام رحیمی 2017
Window to Solitude
One can open a window And see a flower in the garden One might think someone was there when the wind Struck the blue ripples Against the wall There must have been a window at dusk And it thought not of its solitude Oh, if there is no window in the room's wall One can build a window on the blue hue... Behnam Rahimi 2017